بسم الله الرحمن الرحیم
نمایی از کتاب آذرستان:
کتاب آذرستان از آقای محمد علی علومی
داستان بلند و یک رمان تاریخی براساس واقعیات تلخ پایان دوره ی قاجار
و پادشاهی رضا خان می باشد.
پرداخته شدن به جنبه های مختلف اتفاقاتی که در کرمان می افتد.
کتاب مشحون از کلماتی است که با لحجه ی کرمانی به کار رفته
و در انتهای کتاب هم واژه نامه قرار داده شده است.
اتفاقات بسیار تلخی را شاهد هستیم که در دوره ی رضاخان
و عدم کفایت دولت مرکزی از طرفی و حضور بسیار پر رنگ انگلیسی ها از طرف دیگر،
بیشترین فشار را بر مردم بیچاره ی ایران وارد ساخته است.
و اشاره به افراد از جان گذشته و مرد میدان که برای رهایی کشور
و مردم از چنگال استعمار تمام تلاش خویش را کرده
و جان شیرین را نیز بر سر عهد و پیمان گذاشتند.
سر امر این متن عبرت تاریخ است.

قطعه ای از کتاب
دخترک بیچاره مرد. جوان دهقان بلند شد و تکیه به چوب دستی اش داد
و لرزان لرزان پیش آمد.
پیش روی خان ها زانو زد و گفت:
حضرات؛ حضرات خان ها، دستم به دامانتان شما را به خدا،
حضرت والی! دخترم، دخترم مرد.
شما را به حق سکینه ی حسین (ع) که گشنه بود.
خسته بود، مُرد... ببین... ببین.
گفت و با دست به جسد و به جماعت دهقان ها اشاره کرد.
رحیم خان و ضرغام خان به فرمانداری برگشتند
و پاسبان هم در را پشت سرشان بست.
مرد بلند شد. جسد دخترش را بلند کرد و به سمت فرمانداری رفت.
پاسبان ها لوله ی تفنگ را بر روی سرش گذاشتند و گفتند برگرد و گرنه شلیک می کنیم.
تهیه شده در گروه علمی دانش و فهم
به اهتمام: آقای داوود آموسنی