محرم سال 1401 : تفسیر آیه 2 سوره مائده شب دوم

بسم الله الرحمن الرحیم 
شب دوم 

 



انسان دوتا بعد دارد؛ هم بعد مادی و هم بعد معنوی انسان به هر دو بعد نیاز دارد فرقی نمی‌کند.
پس براساس این آیه تعاون به نوعی
واجب است.
    یعنی حتما باید صورت بگیرد. همکاری در همه چیز حتی دزدی بسیار موثر است.   
  فکر کنید یک نفر وضع مالی‌اش خراب است و ما می خواهیم به او کمک کنیم. می توانیم دزدی کنیم و به او تعاون برسانیم. 
  نه این  درست نیست. تعاون حساب نمی شود { دقیقا مثل کاری که رابین هود انجام می‌داد}. 



 



  امام صادق علیه السلام  فرمود: 
یک بنده خدایی آمد نان بدزدد؛ حضرت دنبالش رفت و دید او نان را بین فقرا تقسیم می‌کند. 
حضرت به او گفت این کار تو دزدی محسوب می شود.
فرد به امام صادق ع گفت : الهی برایت بمیرم احتمالا تو قرآن زیاد بلد نیستی، مگر خداوند نفرمود: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها/کسی که یک کار خیر انجام دهد ده برابر برای او حساب می شود و من جاء بالسئه فلا یجزی الا مثلها / و کسی که کار بد انجام دهد همان یکی برایش حساب می شود.
فرض کنید دزد نیکوکار با خودش می‌گوید خوب من یک دزدی کردم یکی برای من حساب می‌شود.و کارهای خیر من هر کدام ده تا حساب می‌شود.
ده تای کار خیر من با این یکی کار بد من عوض می‌شود.
امام صادق ع به او فرمود چرا آیه را نصفه خواندی؟ ادامه‌اش این بود که خدا از افراد با
تقوا قبول می‌کند 
پس ما قصد و تعاون را داریم؛ البته نه به هر شکلی.


  در این آیه دو جنبه را باهم داریم. هم جنبه اثباتی هم جنبه نفعی.  
تعاونوا علی البر و تقوی.  با همدیگر در تقوا تعاون داشته باشید. این جنبه اثباتی است. ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان  در بحث گناه و دشمنی همکاری نکنید.
این هم جنبه نفعی است. 

بحث اول تعاون دو حالت دارد. 
حالت اول کار سخت و مشکلی است و ما نمی‌توانیم از پس آن بر بیاییم. دوتایی یا سه تایی انجام می دهیم. 
حالت دوم تعاون این است که یک فرد یعنی انجام دهنده‌ی کار اصل است. و بعد بقیه راه را برایش باز می کنند. کمک نمی کنند درواقع مقدمات را برای او انجام می دهند. 
با توجه به فرهنگ های لغت که داریم معنی دوم تعاون درست است. 


 




یعنی وقتی در زیارت عاشورا لعن می کنند (وشایعت و بایعت و تابعت علی قتله) پس همین جوری هم اتفاق نمی افتد.
ظهور عرفی این آیه  این است که افراد باید به همدیگر کمک کنند و دست هم را بگیرند.

کار فرهنگی که تنهایی پیش نمی رود. گاهی یک کار یک تیم پانصد نفره پشتش است و فرد را همراهی می کنند.
حالا ممکن است آن کار در ساختن یک کلیپ نامناسب یا فیلم نامناسب یا در ساختن و بدنام کردن افراد باشد.
فلذا کار تنهایی پیش نمی رود. وقتی هیئت امنا می گویند کمک مان کنید؛
یک نفر اصل شده جلو افتاده. بقیه هم باید کمکش کنند دستش را بگیرند .


امام صادق علیه السلام فرمود : دوست تو کسی است که به تو در راه اطاعت خدا کمک کند.
یعنی کمکت کند دستت را بگیرد.

خدا رحمت کند آقا شیخ محمد کافی را. بالای منبر می گفت: این ها را دارم به کی میگم؟
خودت اومدی مسجد الحمدالله مشکلی نداری وضعت خوبه ولی بچه ات
کجاست ؟
چرا او را نمیتوانی به مسجد بیاوری؟
  بزرگ ترین معظل ما الان ضعیف شدن نقش پدر و مادر در خانواده است.  
اصلا یک زمانی مردسالاری بود.
آمدیم جلوتر نهضت فیمینسیم زن گرایی توسط مرد ها راه افتاد.



 



در کتاب شهید مطهری ره {پانزده گفتار }  ببینید چقدر قشنگ توضیح داده: بعد مردها دلشان برای مردسالاری تنگ شده.
فلذا بینشان اختلاف افتاد. در تقابل بین پدر و مادر، بچه ها بیشترین سود را بردند. کم کم فرزند سالاری حاکم شد.
الان وضعیت خانواده های کشورمان وضعیت بسیار آشفته ای است یعنی همه سالارند. 
پدر حوصله ندارد، مادر شام درست نمی کند، بچه میگه منم اصلا مدرسه نمی روم هر کسی ساز خودش را می زند. 

  دنیا دو تیم داره یکی رحمان یکی شیطان.  

    نماینده تیم رحمان امام زمان عج‌الله تعالی است  
  و تیم دوم کاپیتانش شیطان است.  
خوب خدا خیرت بده پشت امام زمان عج ایستادی رفیقت کو، بچه ات، همسایه ات کو؟
اگر می‌توانیم یکی دیگر را هم پشت سر خودمان بیاوریم تعاونو علی البر و التقوی.
باید با همدیگر همکاری کنیم.

  دست هم را بگیریم اصلا فرق بین فضل عالم با عابد همین است.  
   عابد می خواهد خودش را بالا ببرد ولی عالم دغدغه دیگران را دارد. یعنی خودش می خواهد راه بیفتد دست چهار نفر دیگر را هم می‌گیرد با خود می‌برد.   

فرمود: خیر الاموال ما اقالی المکارم بهترین مال ها مالی است که درست استفاده شود 
فرمود: خیر الانفال المساعده علی  بهترین دوست تو دوستی است که به تو کمک کند خودت را بسازی.


 



و امام حسین ع در مسیر کربلا؛ به این اصل اساسی عمل می کند می‌گوید: نخیر بیعت، من بیعت کنم. 
حضرت در مسیر استعانت می گیرد بیایید کمک کنید‌. او یک نفر اصیل است بقیه هواشو دارند. حضرت در راه به منزلی به نام صلبیعه رسید خیمه را  دیدن که کنار آن پیر زنی بود گفت: مادر جان در این خیمه کسی هست؟
گفت پسرم وهب {وهب و همسر و مادرش نصرانی هستند }
حضرت همان جا ایستاد نیزه را به زمین فرو برد گفت: مادر چیزی به ما بده من می خواهم پسرت را ببینم.
خلاصه وهب را پیدا کردند. او وقتی خدمت امام حسین ع رسید؛ افتاد به پای حضرت و شروع کرد پای حضرت را بوسیدن. تا اینکه آن‌ها مسلمان شدند.
 
حضرت فرمود: 

  قضیه اینطور است. به من کمک می کنید؟  
    من نماینده بر و تقوی هستم.   

آن‌ها گفتند: با شما می آییم. 
حالا این وهب مسلمان شده، می خواهد به رکاب امام حسین ع برود.

روز عاشورا شد، نوبت میدان رفتن شد. اما زن جوانش راضی به این امر نیست.
مادر گفت: حرف زنت را گوش نکن. این سعادتی است که به تو و خاندان ما رو آورده. 
زن گفت من به شرطی اجازه می دهم که امام حسین ع بین ما داوری کند. 

 



رفتند پیش امام حسین ع موضوع را گفتند. زن جوان گفت: من دو ضمانت می خواهم.
_  یکی اینکه اگر این آقا برود جنگ دیگر بر نمی گردد. تو به من قول بده بعد از این، من کنیز زینب س باشم تا هرجا که زینب س می‌رود با او باشم.
دوم اینکه این شهادت فوز عظیم است. من در این شهادت نصیب می خواهم. باید قول بدهد که شفاعت من را بکند و دست من را بگیرد. 
حضرت گریه کرد و فرمود : من این دوتا را برای تو ضمانت می کنم.
بگزار برود. وهب رفت در جنگ دستش را بریدند. 
و دست بریده را پرتاب کردند به سمت امام حسین ع.
زنش نتوانست طاقت بیاورد.  دوید به سمت میدان.

   وهب وقتی دید زنش در حال آمدن است گفت کجا میای برگرد؟  
   زنش گفت مگر نمی شنوی صدای حسین را؟  
   آیا کسی هست که به خاندان رسول خدا ص کمک کند؟  


صدای غریبی حسین ع بلند شده من نمی توانم طاقت بیاورم.

وهب را شهید کردند و سرش را بریدند.
مادرش داشت نگاه می کرد سربریده وهب را پرت کردند به طرف مادرش.
مادر نگاهی به پسر کرد و سر بریده را پرتاب کرد به سمت میدان و گفت:  

    ما چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم، از مسیحی که کمتر نیستیم.

    دنیای اهانت و کمک است.   

امام حسین ع دستش را دراز کرده . علی بن ابی طالب ع دستش را دراز کرده، امام زمان ع دستش را دراز کرده از مسیحی که کمتر نیستیم. 
با ذکر امام حسین ع شیر خوردیم با ذکر امام حسین ع نشستیم و بلند شدیم . باید یکم تلاش کنیم.
این نیست وضعیت کشور اسلامی.
من‌و تو باید کاری کنیم. میگویی جامعه، من‌وتو می شویم جامعه.
هرکس خودش باید تلاش کند.


پایان شب دوم  
ایراد شده در 9 مرداد سال 1401 

مکان: استان گیلان شهرستان آستانه اشرفیه 
حرم امام زاده آقاسید حسن علیه السلام 

daneshofahm@
مکانی برای مطالعه و اندیشه

یادداشت سردبیر

@daneshofahm

ما را دنبال کنید