دوره سیر اندیشه بشری سال۱۴۰۰{ جلسه هفدهم }

بسم الله الرحمن الرحیم 
دوره سیر اندیشه بشری سال 1400 شماره هفدهم 


گفت درست به همان اندازه ای که می توان تصور کرد که تکه ای زغال در آتش نسوزد.
یعنی جهان بعد از مرگ را کاملا قبول داشت و این اعتقاد او برای اواخر عمرش بود.
و مطمئنا آدم ها در طول مسیر زندگیشان، عقایدشان صیقل می خورد و همیشه به یک منوال باقی نمی ماند.
حتی آدم های خوب.

 


یعنی این طور نیست که یک آدم خوب تا آخرش خوب بماند یا یک آدم بد تا آخر عمرش بد بماند.
به همین خاطر می گویند دعا کنید: 
اللهم ثبتنی علی دینک
یا به همدیگر بگوئیم :
ثبتک الله فی القول الثابت که خدا تورا بر آن قول ثابت نگه دارد
هیوم دین و معجزه را رد نمی کرد، فقط می گفت این ها در حیطه ایمان است، نه در حیطه عقل.
و می گفت این ها را برای من استدلال نکن چون معجزه، استدلال پذیر نیست.
به من بگو یک چیزی داریم به نام خدا
، که چنین قدرتی را به پیامبرش داده.
حالا ایمان داری که داری و نداری هم، نداری
او می گفت این در حیطه ایمان است و ربطی به عقل ندارد؛ عقلانیش نکن یا استدلال نکن
<< امروزه با پیشرفت علم می توان گفت که معجزه امکان عقلی دارد >> 
به نظر هیوم قانون علیت چیزی جز انتظار ذهنی ما نیست
هیوم اصلا علیت را قبول ندارد و در کتاب هایش در این زمینه خیلی بحث کرده است.
هیوم می گفت: به عبارتی تو فهمیده ای که یک سری رویدادها یکی پس از دیگری تحقق پیدا می کنند؛ ولی نمی توانی مطمئن باشی همیشه رویداد دوم، معلول رویداد اول است
مثلا a علت b معلول

هیوم می گوید تو همیشه دیده ای که
A علت b است؛ در صورتی که ممکن است دید تو اشتباه باشد.
درسته
b معلول است ولی ممکن است علت a باشد.
یعنی ممکن است چیزی را که تو همیشه فکر می کنی علت است، درست نباشد و علت چیز دیگر باشد.
او با این حرفش می خواهد بگوید تو که می گویی خدا علت العلل است از کجا می دانی؟
شاید علت دیگری در کار باشد.
بعبارتی هیوم می خواهد استقراء را زیر سئوال ببرد.
استقراء : یکی از روش های علمی است که حرکت آن از جزء به کل است و بر عکس قیاس است که از کل به جزء است. 
در روش
استقراء می گوئیم
مثلا ۵۰۰ خرگوش را دیدم که سم دارند؛ بنابراین همه خرگوش ها سم دارند.
یعنی از جزء به کل رسید.
روشی هم که علم امروز روی آن کار می کند و به این همه پیشرفت رسیده بر همین چیز استوار است.
بعبارتی مشت نمونه خروار است

پس هیوم می گفت توقع بروز رویدادی از رویداد دیگر، ناشی از ذهنیت ماست.
بعبارتی دیگر ما به روی دادن اتفاقات به شکل خاص عادت کردیم تا اینکه واقعیتی در کار باشد
. 
<< این تا حدودی درست است.
اصلا خلاقیت خلاف تفکر عادی است
، خلاقیت ضد عادت است، ضد روزمرگی است.
خلاقیت ضد تفکر رایج است>> 
اگر من برای تمام عمرم کلاغ ها را سیاه ببینم؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که کلاغ سفید وجود نداشته باشد.
یعنی استقراء را زیر سئوال می رود. 
بنابر این توالی رویدادها
، دلیل بر یک گردش علی نیست.
در این زمان وظیفه‌ی مهم فلسفه این است که انسان ها را از نتیجه گیری سریع باز دارد
یعنی به محض اینکه AوB را دیدی نباید بگویی که AعلتB است.

یکم صبر کن، یکم فکر کن
<< و این نصیحتی است که استاد دکتر آموسنی می فرماید : هیچ وقت به یک مسئله از یک زاویه نگاه نکنید>>
نتیجه‌ی این تفکرها است که انسان را به خرافات می کشاند.
مثلا گربه سیاه را می بیند و بلافاصله زمین می خورد و دستش آسیب می بیند؛ آنوقت بین این دو تا ارتباط برقرار می کند.
در صورتی که به هم ربطی ندارد
شخصی آمده بیرون از منزل و عطسه کرده چون اعتقاد دارد که عطسه کرده حتما یک اتفاقی می افتد؛ مثلا سرش شکسته یا اتفاقی پیش افتاده.

بنابراین بین این دو تا ارتباط برقرار می کند. در صورتی که باید ببینیم آیا این چیز ها را معصومین تایید کردند؟
آیا روایتی در این مورد داریم که یکی عطسه کرد باید کمی صبر کنیم
؟
یا اعتقاد داریم به اینکه بعضی از داروها برای درمان بعضی از بیماری ها موثر است؛ درحالیکه این هم یکی از آن اشتباهات است.
چیزی داریم به نام دارونما.
در اپیدمی ها گروهی را انتخاب کردند و بهشان گفتند دارویی ساختیم و امتحان کردیم و فهمیدیم روی انسان هم اثر خوب می گذارد
.
<< اتفاقا روی انسان اثر مثبت گذاشت و باعث خوب شدن انسان ها شد. در صورتی که بهبودی بیماران از اثر آن دارو نبوده >>
به نظر هیوم همه انسانها نسبت به خوب و بد دیگران در خودشان احساس دارند.
این احساس هم دردی است و ربطی به عقل ندارد
هیوم می خواهد بگوید عقل یک چیز دیگر است و این احساس است، آن ماوراء طبیعه است
بالکی در ۱۶۸۵ الی ۱۷۵۳ یک اسقف ایرلندی بود، روحانی بود، آخوند بود.

او گفت مادی گرایی افراطی دارد ریشه دین مسیحت را از بین می برد.
به نظر بارلکی این روح ماست که همه چیز را درک و احساس می کند
.


مدرس :  استادآقای داوود آموسنی 
                  daneshofahm@
                   مکانی برای مطالعه و اندیشه

یادداشت سردبیر

@daneshofahm

ما را دنبال کنید