دوره سیر اندیشه بشری سال۱۴۰۰{ جلسه هفتم }

بسم الله الرحمن الرحیم 
دوره سیر اندیشه بشری سال 1400 شماره هفتم 

  این اساس لذت گرایی دردنیای امروز است و ظاهرا این نظر خیلی قشنگ است 
و منظورش این است که مرگ دیگر وجود ندارد و معتقد است مرگ یعنی نابودی . 


بعد از این ها گروه دیگری به نام نو افلاطونی ها که اولین آن‌ها فلوطین بود که ۲۵۰ تا ۲۷۰ بعد از میلاد مسیح می‌زیست. 

 



فلوطین می گفت:
جهان دو قطبی است یک قطبش نور است؛ که فلوطین به آن می گفت احد {یگانه}.
و قطب دیگر که نور احد به آن نمی تابد و در اصل آن جا هیچ چیزی نیست. 

* در تمام چیزهایی که دیده می شود نوری از خدا وجود دارد.
* به نظر فلوطین نزدیکترین چیز به این نور روح انسانی است. 

او می گفت چند بار حس کرده که روحش با خدا آمیخته شده.
 و اسمش را گذاشت عرفان. 

 

{منظور از اینکه روحش با خدا در آمیخته شده  درواقع حس و حال خوبش با خدا است که اسمش را عرفان نامید}.
  عرفان یعنی احساس یگانگی و وحدت با خدا و در تمام ادیان هم چنین چیزی وجود دارد  
  ، که نفس عارف با سیر سلوک به خدا می رسد.  

وقتی من بودم، خدا نبود. حالا که خدا هست، دیگر من نیستم. 
قطره آب بعد از وصل شدن به دریا می شود دریا. 

 نفس هم وقتی به خدا می رسد می شود خدا.  
  مراحل عرفان با تزکیه نفس قابل دسترسی است. 
یعنی می توان به آن رسید و مراحلش را طی کرد .

■ درمورد حضرت عیسی علیه السلام 

با ورود حضرت عیسی ع تاثیر بزرگی روی اندیشه بشری گذاشته شد و تمام دنیا تحت تاثیر قرار گرفت.
*حدود ۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح پیامبرانی که می آمدند از ظهور حضرت عیسی ع خبر می دادند.
حضرت عیسی ع برعکس افراد پیش از خودش، فقط از
نجات بشر حرف می زد و می گفت باید به آدمیزاد آموزش داد.

   باید او را قوی کرد تا روحش بالا بیاید تا بتواند نجات پیدا کند.  

و همین حرف ها باعث شد تا کاتبان اورشلیم قیام کردند.
 پادشاه وقت را شوراندند و گفتند: این مسیح همه چیز را دارد خراب می کند و مردم را از راه به در می کند
و می گوید من پیامبرم، و به زعم پیامبر بودن خیلی از چیز ها را دارد به مردم انتقال می دهد.
آنها بالاخره کار را به جایی رساندند که کشته شد.

{قرار شد در حرف های آنان دخل و تصرف نکنیم زیرا حضرت عیسی ع کشته نشده}
زیرا حضرت عیسی ع کشته نشده
و
خداوند در قرآن فرمود: نه عیسی به صلیب کشیده شد و نه عیسی را کشتند بلکه عیسی عروج کرد و امر بر آن ها مشتبه شد.

 

آن ها به اشتباه افتاده بودند.
خائنی در بین حواریون عیسی ع نفوذ کرده بود که اسمش یهودای اصغر یوطی بود.
اتفاقا از آن یهودی های متعصب و داغانی که خبر می داد عیسی چه می گوید،چه نمی گوید در چه محله ای جلسه شان برگزار می شود.
بالاخره در آخرین جلسه ای که عیسی ع با حواریون داشت، یهودا آن ها را لو داد و از این طریق پادشاه و لشگریانش ریختند به جایی که یهودا لو داده بود.
و از آن جایی که
یهودا شباهت زیادی به حضرت عیسی ع داشت او را گرفتند و به صلیب کشیدند.

عیسی ع ملکوت خدا را در عشق به هم‌نوع ،دستگیری از درماندگان و بخشش خطاهای گناهکاران می دید
و می گفت هر گناهکاری که از گناهش پشیمان است، بهتر از عابدی است که به عبادتش مغرور می شود.

این یکی از روایات علی علیه السلام است که به نظر عیسی ع هیچ کس نمی تواند خود را شایسته آمرزش خدا بداند
؛ زیرا با توجه به اعمالی که انسان ها انجام می دهند اگر خداوند بخواهد با عدلش رفتار کند چه بسا اینکه هیچ کس اهل نجات نمی تواند باشد. 
البته بخشندگی خداوند بی حد و مرز است ولی ما باید دعا کنیم و طلب آمرزش کنیم.


_ نفر بعدی بولس است.

این یهودی چنان کاری بادین و آئین مسیحت کرد که هرچه انحراف در مسیحیت است، مبدا این انحرافات بولس است.
در واقع دیدند که هیچ طوری نمی توانند با مسیحت مقابله کنند
{ زیرا مسیحیت تمام دنیا فرا گرفته بود }

پس با خود گفتند بهترین راه این است که خودمان مسیحی شویم.
یعنی اگر بخواهیم به دین مسیحت ضربه بزنیم هیچ راهی بهتر از این نیست که خودمان مسیحی شویم. 
مثل آقا سید جیکاک که اینگلیسی بود.
بهش گفتند برای اینکه آخوند ها را فاسد کنیم ،علما را فاسد کنیم،منابعشان را دستکاری کنیم
 و آن چیزی را که دارند، خراب کنیم، باید مثل خودشان بشویم.
بنابر این یک نفر را به عنوان سید که دوره ها را به شکل اختصاصی با او طی کردند و قواعد و زبان عرب را کامل به او یاد دادند و تمام فقه چهارگانه را به او آموزش دادند.
فرصت مطالعاتی بسیار فشرده برای کتاب های اصیل برای او قر ار دادند.
یعنی تمام ۲۴ ساعت را مجبورش کردند که یادبگیرد.
تا یک عمامه بر سر آسید جیکاک گذاشتند و فرستادند در حوزه های علمیه.
و آن‌ها هم وقتی که سطح سوادش را دیدند او را بسیار تحویل گرفتند که توانست خیلی کارها انجام دهد.

بولس هم به همین ترتیب عمل کرد و از آن مسیحی های دو آتیشه درستش کردند که بشود رهبر مسیحی ها و این اتفاق فتاد. 
آسید جیکاک در زمان مشروطه و قبل از مشروطه حضور داشت.

 * پی‌نوشت: {معتبر ترین کتابی که در کتب چهارگانه {اربعه} ما داریم کتاب اصول کافی مرحوم کلینی است که این کتاب

 ،از کتاب علم تا پایان روضه کافی ۶ جلد است که شرح های زیادی روی این کتاب نوشتند}.


  از جمله قوی ترین و مطول ترین شرح‌هایی که نوشته شد شرح مرحوم علامه مجلسی با عنوان : مراه العقول فی شرح الاخبار الرسول که ۲۴ جلد است. 
  شرح مبسوطی دیگر که نوشته شد با عنوان الوافی فی شرح الکافی از ملامحسن فیض کاشانی در ۲۶ جلد که حدود ۴۰۰ سال پیش نوشته شده است.
  (آقای خوش ذوق  دیگری هست. زیر نظر استاد مسلم علم الحدیث، خدا رحمت کند آقای غفاری

 که حدود ۸۰ الی ۸۵ درصد کتب حدیثی که داریم تصیح ایشون است.)
 استاد مسلم علم الحدیث آدم بسیار بزرگی بود. ایشان به اضافه یکی از شاگردهای درجه یکش آمدند مراه العقول و الوافی فی شرح الکافی و کافی را گذاشتند کنارهم
  ، تکراری ها و مشکل دارهایشان را حذف کردند،پالایش کردند و یکسری از چیزها را خودشان به آن اضافه کردند. که در مجموع شد تبیان الکافی فی مراه العقول و الوافی ،    در ۳۰ جلد. شرح اصول کافی احادیث مشکل داری است که باید توضیح داده شود} 

 

ادامه‌ی مطلب: می رسیم به قرون وسطی سال ۵۲۹ میلادی یعنی ۵۲۹ سال بعد از میلاد مسیح . 
آکادمی افلاطون تعطیل و به جای آکادمیک بندکیتها دایر شدند
بندیکتها اولین نهادهای ترویج مسیحت بودند و از این سال بود که کلیسا بر فلسفه یونان توقف پیدا کرد.
یعنی همه چیز رفت زیر نظر کلیسا.

قرون وسطی : یعنی بین دو تاریخ قدیم و رنسانس بود.
و بعنوان دنیای جدید قرار گرفت و به مدت ۱۰۰۰ سال طول کشید یعنی از ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ طول کشید.
اولین مدارس در همین زمان بوجود آمدند.

ولی در کلیساها در حدود سال ۱۲۰۰ سال بعد از میلاد دانشگاه ها به وجود آمدند. 
در قرون وسطی خیلی از پیشرفت هایی که تمدنهای مختلف به وجود آورده بودند از دست رفت.
تجارت هم از بین رفت.
و بعد در قرون وسطی
فئودالیسم به وجود آمد.  
فئودالیسم یعنی حکومت اربابان بر بردگان. یعنی یک عده از آدم ها به عنوان مالک و زمین دار بودند.


  مدرس :  استادآقای داوود آموسنی 
                  daneshofahm@
                   مکانی برای مطالعه و اندیشه 

یادداشت سردبیر

@daneshofahm

ما را دنبال کنید