دوره سیر اندیشه بشری سال۱۴۰۰{ جلسه هشتم }

بسم الله الرحمن الرحیم 
دوره سیر اندیشه بشری سال 1400 شماره هشتم 

مال داران آمدند بقیه آدم ها را رعیت خودشان کردند و از آنها سو استفاده ها می کردند.

در نتیجه جامعه ای با دو طبقه شکل گرفت.

 



 در یک سمت ارباب و در سمتی دیگر برده.  

و جمعیت به شدت کاهش پیدا کرد.
جمعیت روم از شمار بیش از یک میلیون نفر به ۴۰ هزار نفر رسید.
و در اثر بیماری های مختلف مثل طاعون مردم مردند.
در اواخر قرن ۴ میلادی اسقف روم رهبری کلیسای کاتولیک یعنی رومی را به دست آورد که از آن زمان عنوان پاپ را به او دادند. 

پاپ نماینده عیسی ع بر روی زمین بود.
و بعد از این تاریخ روم مرکز مسیحیت دنیا شد که تا الان هم این گونه است.

بعد از رحلت پیغمبر مکرم اسلام در سال ۶۳۲ میلادی، دین اسلام بر پهنه وسیعی از عالم حتی اسپانیا حکومت می کرد
و این باعث شد که مسلمانان
وارث علوم بسیار قوی یونانی‌ها شدند و شروع کردند به ترجمه آثار بزرگ علمی دنیا.
از همین زمان بود که زبان عربی،زبان علمی دنیا شد و این ماجرا بیش از ۸۰۰سال به طول انجامید.
یعنی هر کس می خواست کتابی بنویسد که در تمام دنیا حرف برای گفتن داشته باشد؛ باید به زبان عربی می نوشت. 
فلذا ابن سینا از ۱۰۰٪ کتاب هایی که نوشت ۹۰٪ آن به زبان عربی بود.
ابن مقفع، جابربن حیان، غیاث الدین جمشید کاشانی، فارابی و ... فرقی هم نمی کرد که این کتاب ها درمورد ریاضی باشد یا نجوم باشد و یا درمورد موسیقی باشد.
مرحوم فارابی ره کتابی دارد در مورد موسیقی به نام الموسیقی الکبیر که به زبان عربی نوشته شده است.
در تمام قرون وسطی مسلمانان حرف اول را درمورد ریاضیات،شیمی ،نجوم ،وطب می زدند. 
حتی
شیوه عدد نویسی امروز هم از مسلمانان قرون وسطی به یادگار مانده است. 
۱۲۳۴۵........
و تا الان به ما رسیده است.


  فیلسوفان قرون وسطی مسیحیت و واقعیت را انکار ناپذیر می دانستند و چون فیلسوف بودند 
 فکر می کردند که آیا فقط باید ایمان داشت یا استدلال هم می توان کرد؟  

 

فیلسوف کارش استدلال بود.

می گفتند ما مسیحیت را رد نمی کنیم ولی حرف این جاست آیا اجازه داریم سئوال بپرسیم مثلا فلان مطلب چرا ؟
می شود سئوال کرد ؟
استدلال کرد؟
می گفتند ما مسیحیت را پذیرفتیم ولی نمی توانیم دست از فکر کردن برداریم، باید برایمان قابل استدلال باشد.

در حدود سال‌های  ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلادی زمان قرون وسطی با آگوستین هستیم که به آن آگوستین قدیس می گفتند و کتابی دارد
با عنوان اعترافات آگوستین قدیس.

جملاتی بسیار زیبا و قابل تامل ، مناجات های خیلی خوب و صحبت های قشنگی با خدا دارد . 


آگوستین بیشتر فکر می کرد که منشاء بدی ها کجاست؟
مثلا شر چیست ؟
و چگونه به وجود می آید ؟

به آگوستین نو افلاطون می گفتند.
آگوستین معتقد بود همه چیز خدایی است و رنگ خدایی دارد و با خدا گره خورده است.

او مسیحی بود و معتقد بود برای استدلال دینی مرزی وجود دارد.

{یعنی عقل تا جایی می تواند جلو برود، محدوده دارد و بیشتر از آن عقل جوابگو نیست البته عقل هم مهم است.
کدام عقل جوابگو نیست؟ 
زیرا این عقل را ابوسفیان داشت و پیامبر ص هم داشت ولی این جا منظور از از عقل چیست ؟ }


یعنی عقل تا جایی می تواند برود و بعد از آن نور الهی باید بتابد تا شخص از ظلمات جهل رهایی یابد.
این همان چیزی است که در روایات داریم. همان چیزی است که علمای بزرگ و طراز اول ما به کار گرفتند.

یعنی استدلال دینی باید با عقل شروع شود.

   ولی عقل استدلال پایان برنده و تمام کننده نیست .  

یعنی عقل مثل متریالیستهای امروزی نیست که انکار کننده باشد.
عقل می گوید نمی دانم و نمی توانم چیزی بگویم.

مثل
قضیه ی معراج که ممکن است کسی از یک دین دیگر به ما بگوید که معراج را برایم استدلال کن.
کسی در صدد استدلال معراج باشد باید خیلی ابتدایی باشد یا اینکه تازه وارد بحث و گفتگو شده که بخواهد معراج را استدلال کند.
کسی که وارد بر درس و بحث است به این سئوال پاسخ نمی دهد.
زیرا این همان جایی است که عقل راه ندارد.
چون معراج استدلال پذیر نیست و این همان نور الهی است و شخص باید تعبدی بپذیرد.
این ها مباحث
درون دینی است و کسی این سئوال را می پرسد از منظر برون دینی نگاه می کند.
و این غلط است.

زیرا وقتی از بیرون نگاه می کنی اصلا معراج معنی ندارد باید اول وارد دین شد، خدا را اثبات کرد.
بعد مقام فرد را اثبات کرد و بعد می بینی برای عقل رشد کرده این موضوع قابل تفهیم می شود.

 

    {انواع عقل: عقل مصطفاد،عقل فعال،عقل بالفعل،عقل باالملکه}    

آگوستین می گفت عقل تا جایی راه دارد و بعد از آن باید نور الهی بتابد و همه بزرگان ما از درس،بحث استدلال شرعی کردند
و بعد به جایی رسیدند که مشاهده کردند که درس و بحث و استدلال برای رشد بیشتر آن ها جواب گو نیست.
به وقتش باید توکل و توسل به نور علی بن ابی طالب ع کرد و این حضرت باید آن ها راهدایت کند.

درواقع حضرت مرشد است و راهنمایی می کند.

از طرفی آگوستین معتقد بود که خداوند جهان را از هیچ آفریده است ...



  مدرس :  استادآقای داوود آموسنی 
                  daneshofahm@
                   مکانی برای مطالعه و اندیشه 

یادداشت سردبیر

@daneshofahm

ما را دنبال کنید