محرم سال 1401 : تفسیر آیه 2 سوره مائده شب اول

 

شب اول 
معاویه قبل از اینکه از دنیا برود سفری به مدینه می‌رود. جالب اینکه در آن سفر با امام حسین ع ملاقات می‌کند. بعد از ملاقات با امام حسین ع سه نفر دیگر را هم می‌بیند.
عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن ابی بکر. برای این که در این سفر حرف داشتند برای گفتن و تاثیرگذار بودند برای بیعت یزید و معاویه با امام. و تاکید معاویه بیشتر بر امام حسین علیه السلام بود.
_ابن قتیبه دینوری کتابی دارد بسیار کتاب پر مغز به نام الامامت والسیاسیه.
معاویه وقتی به امام حسین علیه السلام رسید شروع به تعریف از یزید کرد.
حضرت فرمود: شما از خوبی هایش می گویی چرا چیزی از کثافت کاری هایش نمی‌گویی ؟!
_
ابن صباغ مالکی کتابی دارد به عنوان العضول المهمه این آدم می‌گوید: که امام حسین علیه السلام بد جوابش را داد گفت: این خصوصیاتی را که تو می‌گویی یزید دارد ؛ تمام آن چیزها دقیقا برعکس است.
وقتی معاویه دید امام حسین ع را نمی‌تواند مجاب کند به مکه برگشت .  معاویه به هلاکت رسید. یزید نامه می‌دهد به ولید فرماندار مدینه به محض دریافت نامه از این سه چهار نفر دقیقا بیعت کردند و رفتند .


 


امام حسین علیه السلام و عبدالله بن زبیر هم نشسته بودند که یک نفر گفت بیایید حاکم با شما کار دارد.
امام حسین ع فرمود فکر می‌کنم که طاقوتشان به هلاکت رسیده بخاطر همان تقاضای بیعت کردند.
امام حسین ع چند نفر از جوان های بنی‌هاشم را با خود آورد و به آن ها گفت شما بیرون بمانید اگر دیدید من دیر کردم یا صدایی شنیدید داخل شوید.
حضرت وارد شد دید ولید آنجا نشسته. آن‌ها خبر می‌دهند که: به ما گفتند با شما بیعت کنیم. امام حسین علیه السلام فرمود:
در این وقت از روز، در حالیکه شما تنها هستید و در اینجا که فقط شما سه نفر هستید جای بیعت کردن است؟!

بیعت باید روز روشن بین مردم باشد بگذارید تا فردا من به این قضیه بیندیشم. همین‌که بلند شد برود مروان صدا کرد: ای ولید؛ حواست جمع است اگر حسین ع برود دیگر جای برگشت نیست .
همین جا از ایشان بیعت بگیر. اگر قبول نکرد گردن او را بزنید .
امام حسین ع برگشتند و گفتند: یابن زرقا یا تو می‌خواهی مرا بکشی یا این کار شما نیست و امام ع بلند شد و راه افتاد.
هرچه مروان به ولید گفت؛ او پاسخ داد و گفت: 
من حاضر نیستم با چنین آدمی در بیفتم .

 فردای آن روز مروان حضرت را دید که به ایشان گفت: تو اگر این کار را بکنی برایت خیلی خوب است، اگر با او بیعت کنی هم برای دنیا و هم برای آخرت تو خوب است . 
حضرت ع بازهم جوابش را دادند و او به شدت عصبانی شد و رفت.
در این بین عبدالله بن عمر به امام ع گفت : آقا بیایید بیعت کنید دیگر.
مصداق همان آیه ۲ سوره مائده . همکاری کنید در کار خوب و تقوا، همکاری نکنید در گناه و عدوان . حضرت فرمود: ای عبدالله بن عمر از تو دیگر بعید است. 
یکی دیگر از کسانی که از امام خواست بیعت کند ابن عباس بود. او به امام ع گفت: تو که این ها را می شناسی حضرت به او گفت: ای ابن عباس تو خودت هم که بهتر میدانی پیامبر ص
در مورد شخص یزید چه فرمود، حضرت فرمود مشکل این جاست .
نفر دیگری که آمد، برادر حضرت محمد بن حنیفه بود که گفت : این ها خطرناک هستند.
فقط آن طرف نرو . چون خودت می دانی با پدر و برادرت چه کار کردند. یا برو مکه ، که آن جا حرم امن الهی است؛ یا برو سمت یمن که شیعیان پدر ما آنجا هستند. 
این جا امام حسین علیه السلام یک وصیت نامه فوق العاده برای محمد بن حنفیه می نویسد.
در آن نامه این عبارت را فرمود: برادر تو در مدینه بمان و چشم و گوش من باش و به من گزارش بده .


اهل بصره برای امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و خطاب به امتم ع گفتند: بیا ما در خدمت شما هستیم .
حضرت فرمود: سنت پیغمبر ص مرده و ازبین رفته. اگر دعوت من را اجابت کنید و حرف مرا گوش کنید من راه راست را به شما نشان خواهم داد که به سعادت برسید. 
عبدالله بن زبیر هم رفت به سمت مکه اما دزدکی و شبانه. ولی امام حسین ع دو روز بعد، با تمام خدم و حشم، با تمام عموزاده ها و برادر زاده ها، که 250 نفر بیشتر همراه حضرت بودند؛ از راه اصلی شروع کردند به رفتن.
از همانجا که حرکت کردند تا آخرین لحظات عمر شریف  شان خطبه هایی خواندند.


 


از مجموع بر آیند این خطبه ها نتیجه حاصل می شود که حضرت بر دو چیز قیام کردند.
اول اینکه (لاتعاونوا علی الاثم و العدوان) انسان نباید به ظلم کمک کند نباید در مسیر ظلم و گناه تعاون داشته باشد.

دوم (مساله امر به معروف و نهی از منکر) است که مربوط می شود به ماجرای بیعت کردن با کسی مثل یزید.
پس در قیام امام حسین علیه السلام دو موضوع اساسی است که حضرت برای بقای اسلام از آن استفاده کرد. 
وقتی به او گفتند با یزید بیعت کن فرمود: من با یزید بیعت نمی کنم که هیچ؛ بلکه در مقابلش هم می ایستم .



امام حسین ع از مدینه به مکه آمد. در مکه غوغا شد.
سیر جمعیت، به  نزد امام حسین ع آمدند که ما آمدیم بیعت کنیم.
غوغا شد که امام حسین ع با یزید بیعت نکردند. 
دوازده هزار نامه برای امام حسین ع آمد خیلی ها هم حضوری خدمت امام رسیدند. 
حضرت ع فرمود : من پسر عموی خودم، امین خودم را یعنی مسلم بن عقیل را می فرستم به کوفه.
سپس مسلم، پیش مختار می رود و در تواریخ است حدود
هیجده هزار نفر، امضا کردند و مهر زدند که ما پای کار هستیم .
سوره مائده، آخرین سوره ای است که بر پیامبر ص نازل شد. 

پایان شب اول  
ایراد شده در 8 مرداد سال 1401 

مکان: استان گیلان شهرستان آستانه اشرفیه 
حرم امام زاده آقاسید حسن علیه السلام 

daneshofahm@
مکانی برای مطالعه و اندیشه





 

یادداشت سردبیر

@daneshofahm

ما را دنبال کنید